این نوشته نگاهی است کوتاه به ترجمه(و تلخیصِ) یکی از مقاله هایِ معروفِ ژاک دریدا با عنوانِ: "ساختار، نشانه، و بازی در گفتمانِ علومِ انسانی". این مقاله را مترجمِ محترم، فرزانِ سجودی، به فارسی برگردانده اند در کتابی با این عنوان: ساخت گرایی، پساساخت گرایی، و مطالعاتِ ادبی.
که البته این کتاب مجموعه مقاله ای است که توسطِ چند مترجم به فارسی برگردانده شده است ولی آقایِ سجودی علاوه بر آن که چهار-پنج تا از مقاله هایِ مجموعه به قلمِ ایشان ترجمه شده، مسئولیت مجموعه را هم به عهده داشته اند. به هر رو بپردازیم به ترجمه ی ایشان از مقاله ی دریدا. دریدایی که معروف است به دشوار گفتن و دشوار نوشتن.
1. اولین مشکلِ ترجمه ی فارسی در این جاست که متأسفانه مأخذِ ترجمه ی خود را مشخص نکرده اند. به همین دلیل تصورِ خواننده یا این می تواند باشد که ایشان مقاله را از رویِ اصلِ فرانسوی به فارسی برگردانده اند و یا اینکه از رویِ ترجمه ی انگلیسی. از آنجا که من می دانم آقایِ سجودی از انگلیسی ترجمه می کنند، بنا را می گذارم بر شقِ دوم و برگردانِ ایشان را با ترجمه ی انگلیسیِ آن که به قلمِ مترجمِ معروفِ آثارِ دریدا، آلن باس، انجام شده می سنجم. در ضمن در ترجمه ی فارسی علاوه بر این که مأخذِ ترجمه ارائه نشده، هیچ توضیحِ دیگری هم مبنی بر این که احتمالاً این ترجمه خلاصه یا چکیده ای از مقاله ی دریدا است، داده نشده است. به همین دلیل من مبنا را بر این گذاشته ام که این مقاله عیناً همان مقاله ی دریدا است حال یا از رویِ اصل و یا از رویِ برگردانِ انگلیسی.
2. مقاله ی دریدا در 20 صفحه و در حدودِ 720 سطر است. برگردانِ فارسی در 8 صفحه و حدودِ 180 سطر. یعنی حجمِ متنِ فارسی در خوشبینانه ترین حالت، یک چهارمِ متنِ اصلی است. پس یعنی مقاله "کوتاه" شده است.
وقتی ترجمه ی فارسی را با برگردانِ انگلیسی تطبیق می دهم می بینم که به هیچ عنوان مقاله خلاصه نشده بلکه فقط کوتاه شده. جای جای اش بُریده شده و چند جا همین طوری ترجمه شده. و از این گزینشِ اتفاقی و بی مبنا قرار است همانی فهمیده شود که از اصلِ مقاله. سه- چهار صفحه ی اولِ مقاله ترجمه شده، و البته از همین سه- چهار صفحه هم چهار-پنج پاراگراف بُریده شده است. بعد ادامه ی مقاله به کلی بریده شده و از انتهایِ مقاله هم چند پاراگراف ترجمه شده. و باز تأکید می کنم که همه ی اینها بدونِ هیچ توضیح و اشاره ای است. اما البته یک چیز فراموش نشده و آن هم سه نقطه هاست. سه نقطه هایِ معجزنمایِ کارگُشا.
توضیح اینکه در بعضی جاهایِ ترجمه ی فارسی به ... برمی خوریم. گمان می کنیم مثالی، جمله ای، یا به هر رو مطلبِ کوتاهی به دلایلی حذف شده؛ اما وقتی به اصلِ مقاله نگاه می کنیم می فهمیم که کارکردِ ... در این جا بسیار بیشتر از این حرف هاست. ... برایِ خود در این مقاله تعریفِ ویژه ای دارد، مثلاً: ... = حذفِ یک پاراگراف. ... = حذفِ یک صفحه. ... = حذفِ 7-8 صفحه. و غیره. و نکته ی شگفت تر اینکه ایشان فقط به حذفِ پاراگراف ها بسنده نکرده اند بلکه در بعضی موارد از میانِ پاراگراف ها هم چند سطر کوتاه کرده اند و بعد آنقدر ماهرانه میانِ این پاراگراف را به میان یک پاراگرافِ دیگر در یک صفحه ی بعد پیوند داده اند که قابلِ تشخیص نیست.
3. این مقاله ی دریدا نقدی است بر اندیشه هایِ ساخت گرایانه ی لوی استروس. به همین در طولِ مقاله ده ها بار نامِ استروس ذکر می شود. درضمن در مقاله 17 بار هم به نوشته هایِ استروس ارجاع داده شده است. و در برگردانِ فارسی نه نامی از استروس می توانید بیابید و نه ارجاعی به جا مانده.
4. مترجم احتمالاً به دلیلِ شتاب در ترجمه یا به دلیلِ فریبندگی متنِ انگلیسی دچار اشتباهاتی شده است.
در یک مورد مترجم یک سطر را به کل جا انداحته اند و متوجه این موضوع نشده اند.
Henceforth, it was necessary to begin thinking that was no center,{that the center could not be thought in the form of a present-being}, that the center had no natural site, … . (p 353)
ترجمه ی فارسی:
از آن پس شاید لازم باشد بنای این فکر را بنهیم که مرکزی وجود نداشته،{جای خالی آن سطر} که مرکز هیچ مکان هندسی طبیعی نداشته،... .(ص 212)
که عبارتِ داخلِ { } را مترجم جا انداخته است.
4. "جا به جایی متافیزیکی"(ص210) به جایِ metaphorical displacement (p351) گذاشته شده است.
5. "پیچیدگی" به جایِ "complicity" . ظاهراً مترجم مثلِ مورد بالا واژه را اشتباه دیده اند به جایِ: complexity .
6. مترجم واژه ی “episteme” را به "معرفت شناسی" برگردانده اند. در حالی که بعضی دیگر از مترجمان این واژه را همان اپیستمه می گذارند(همان طور که آقایِ سجودی هم خودش در همین متن یک بار چنین کرده). تا آنجا که می دانم دیگر در زبانِ فارسی همه معرفت شناسی را معادلِ epistemology به حساب می آورند.
7. ترجمه ی نامفهوم یا بی معنا:
"… نقد مفاهیم هستی و حقیقت که مفاهیم بازی، تأویل و نشانه(نشانه بدون حضور حقیقی) جایگزین شده است."(ص213) به جای این عبارت:
“… the critique of the concepts of Being and truth, for which were substituted the concepts of play, interpretation, and sign(sign without present truth);”(p 354).
8. بی دقتی یا به کار بستنِ تأویلِ شخصی به جایِ یک عبارت:
یک جا به جای واژه ی "destruction" واژه ی "نقد" را گذاشته اند. به جایِ “critique”هم در همان جا "نقد" گذاشته اند. این ها در پاراگرافی است که علاوه بر این ها مشکلاتِ دیگری هم دارد. بخوانید:
" به هر رو، اگر می خواستم با انتخاب یک یا چند نام ... نوعی نشان برای آن قائل شوم، شاید از نقد نیچه از متافیزیک، نقد مفاهیم هستی و حقیقت که مفاهیم بازی، تأویل و نشانه(نشانه بدون حضور حقیقی) جایگزین شده است، نقد فروید از حضور خود، یعنی، نقد خود آگاه، نقد شناسنده های ذهنی، هویت خویشتن، مجاورت خویشتن و تملک خویشتن و رادیکال تر از همه، نقد هیدگری متافیزیک، نقد انتولوژی، نقد هستی پنداشتن حضور."(صص212-213).
نیازی به توضیح نیست که هم ترجمه رسا نیست و هم جمله بدونِ فعل است.
9. در آغاز مقاله ی دریدا سخنی از مونتنی آمده که در این ترجمه نیست:
We need to interpretations more than to interpret things.
10. این چند مورد فقط برجسته ترین موارد بودند. و الّا موارد معیوب یا ضعیف یا تردید انگیز فوق العاده زیادند، تقریباً در هر سطر. به همین دلیل فعلاً به همین چند مورد بسنده می شود.
11. نوشته هایِ دریدا و دریدایی ها به اندازه ی کافی دشوار و دیریاب و بازیگوش هستند. بهتر است با ترجمه هایِ الکن و یک شبه ی خود به شان آسیب نرسانیم. زمانی دست به ترجمه شان بزنیم که هم سوادش را داشته باشیم، هم حوصله اش را و هم فراغ و آسایش لازم را، تا به خاطر چندرغاز دست به ترجمه ی آبکیِ این متن ها نزنیم. البته آشکار است که مترجمِ محترم قصدِ خدمت دارند نه چیزِ دیگر ولی می بینید که نقضِ این خواسته ی ایشان در ترجمه شان است. یعنی اگر می خواهند خدمتی بکنند ترجمه نکنند. این بزرگترین خدمتی است که می توانیم از ایشان توقع داشته باشیم. ایشان می توانند این منابع را معرفی کنند تا هر که خواست خودش مستقیماً به سراغِ متن برود. چرا که اگر مترجم دغدغه ی این را دارد که بعضی فارسی زبانان نمی توانند این منابع را بخوانند و یا دسترسی به شان ندارند، و آنها با کارِ خود این مشکل را حل می کنند؛ باید ازشان پرسید آیا با این ترجمه هایِ سراپا معیوب و ناقص و ابتر این هدف برآورده شده یا اینکه فهمِ این برگردان هایِ فارسی، شده است چیزی به مراتب دشوارتر از متن. و علاوه بر دشواری، معیوب هم که هستند. یعنی نه تنها کمکی نکرده اند بر مشکل پیشین هم افزوده اند.
..........................................................................
پی نوشت:
مقاله ی دریدا در کتاب زیر است:
_ Derrida, Jacques(2002). Writing and Difference. Alan bass. Routledge. Pp 351-370.
عنوانِ مقاله هم چنین است:
Structure, Sign and Play in The Discourse of the Human Sciences.
و ترجمه ی فارسیِ آن هم در این کتاب:
_ ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی(1380). گروه مترجمان. به کوشش فرزان سجودی. تهران:سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه ی هنری.
درضمن پیام یزدانجو نیز این مقاله را در به سوی پسامدرن به فارسی بازگردانده اند._