زبان و روایت: مقالات شمس
اگر بخواهم از میانِ متونِ گذشته یکی را برگزینم که در زبان و شیوه ی روایت و نوع نگاه برجسته و بی مانند باشد، آن یک اثر بی شک مقالات شمس است. مقالات شمس زبانِ کم نظیری دارد؛ روایتگری در آن مثلِ روایتگری در هیچ اثرِ دیگر نیست؛زبان اش عریان در عریان است؛ در نگاه راوی اش(شمس) آشنازدایی را به درستی و وضوحِ تمام می توان دید؛ البته این هم نگفته نماند که به هر رو مقالات شمس هم اثری است که صدها سال از عمرش گذشته و خواه-ناخواه بسیاری از آموزه ها و اندیشه های قدمایی در آن هم هست و این گویا ناگزیر است و نمی توان به هیچ حیله از قید و بند زمانه گریخت. در دورنمای اندیشه ای، اندیشه ی شمس تبریزی هم به هر رو با همه ی تفاوت ها و دیگر گونگی ها، در همان بستر کلّی ای قرار می گیرد که دیگرانی چون مولوی،ابن عربی،حلّاج، و... . امّا چیزی که برای من مهم است و فکر می کنم می تواند برای روزگار ما ملاک و معیار باشد و سنجشِ آثار ادبی را به آن سنجید، همان زبان است: زبان و جلوه های گونه گونه اش در نثر در شیوه ی روایتگری در اندیشه و نوع نگاه کردن ودر هر ریز و درشتی که هست و به گفت یا نوشت می آید.
از این پس چند تا از تکه های مقالات شمس را طیِ چند مرحله در اینجا می آورم ؛ تکه هایی که به هر جهت می توان از نظر زبان برجسته شان دانست. پس مهم است که فقط به مضمون ها نگاه نکنیم.
مصطفا در ابوهریره در می آویخت و احوال می دانست و او پرهیز می کرد. تا گفت « چرا پرهیز می کنی؟ »
گفت « جُنُبم.»
گفت « المؤمن لایُنَجّس. هیچ زیان ندارد.»
چه لازم است آن روسیاهی کردن؟ مثلاً دختری را از راه بُرد و آن حرکت کرد. اگر اطلاع یابند، رسوایی و اگر نیابند، خود چه واجب است؟ کاری می توان کرد به اتّفاق مَحمود: مادرش می بیند که بر می نهی، می گوید « ای نوشَت باد! خوشَت باد! وقت خوش! فرزندِ مرا وقت خوش می داری.»
اگر نکنی، خود برنجد که « به جامه خواب نخفت. تا چه نود؟» دعا به جانت می کند و مِنّت می دارد.
پی نوشت:_ مأخذ من مقالات شمس است با ویرایش جعفر مدرس صادقی از مجموعه ی بازخوانیِ متون نشر مرکز از چاپ سوم(1378)
از این پس چند تا از تکه های مقالات شمس را طیِ چند مرحله در اینجا می آورم ؛ تکه هایی که به هر جهت می توان از نظر زبان برجسته شان دانست. پس مهم است که فقط به مضمون ها نگاه نکنیم.
مصطفا در ابوهریره در می آویخت و احوال می دانست و او پرهیز می کرد. تا گفت « چرا پرهیز می کنی؟ »
گفت « جُنُبم.»
گفت « المؤمن لایُنَجّس. هیچ زیان ندارد.»
چه لازم است آن روسیاهی کردن؟ مثلاً دختری را از راه بُرد و آن حرکت کرد. اگر اطلاع یابند، رسوایی و اگر نیابند، خود چه واجب است؟ کاری می توان کرد به اتّفاق مَحمود: مادرش می بیند که بر می نهی، می گوید « ای نوشَت باد! خوشَت باد! وقت خوش! فرزندِ مرا وقت خوش می داری.»
اگر نکنی، خود برنجد که « به جامه خواب نخفت. تا چه نود؟» دعا به جانت می کند و مِنّت می دارد.
پی نوشت:_ مأخذ من مقالات شمس است با ویرایش جعفر مدرس صادقی از مجموعه ی بازخوانیِ متون نشر مرکز از چاپ سوم(1378)
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی