سخن

یادداشت‌های ادبی ـ انتقادی محمد میرزاخانی

نام:
مکان: نا کجا, بی کجا, Iran

چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۴

چنين كنند بزرگان؟ نگاهي به يك ترجمه 2

در يادداشت پيشين، درباره‌ي ترجمه‌ي محمد مهدي فولادوند از كتاب مادام بواري و كيفيّت به وجود آمدن آن نوشته بودم. در اين يادداشت امّا به مسئله‌اي ديگر در اين ترجمه مي‌پردازم: تفاوت‌هاي متن فولادوند با ترجمه‌ي قاضي/عقيلي و با اصل فرانسوي مادام بواري.
البته در آغاز بايد يادآور شوم كه من اين بررسي را تنها روي چند صفحه انجام داده‌ام. چرا كه از يك‌سو نيازي نديده‌ام آن را بيشتر از اين مواردي كه در پي خواهد آمد بسط بدهم؛ از سوي ديگر هم نمي‌شد كه به تمام كتاب بپردازم چرا كه هم خود يك كتاب مي‌شد و هم‌اينكه همين موارد هم به اندازه‌ي كافي رساناي ماجرا هستند.
ابتدا متن فرانسوي را مي‌آورم*؛ بعد ترجمه‌ي قاضي/عقيلي**و سرانجام *** ترجمه‌ي سرقتي فولادوند از قاضي كه همراه است با تغييرات خودشان.

يك)
_ boulette de papier lancée d’un bec de plume qui vint s’éclabousser sur sa figour. (p.37)
1. گلوله‌ي كاغذي با سر قلم به طرفش پرتاب مي‌شد و شتك جوهر به صورتش مي‌پاشيد، ... (ص83)
2. گلوله‌ي كاغذي، يا نوك قلم به سويش پرتاب مي‌شد و صورتش را مي‌آزرد. (ص9)
*** آقاي فولادوند بي‌دليل و از جانب خود آخر جمله را تغيير داده‌اند و دقّت نكرده‌اند كه روي صورت پسرك بايد جوهري يا چيزي پاشيده شود تا در ادامه‌ي آن جمله، اين جمله "ولي او صورتش را پاك مي‌كرد" معنا داشته باشد. در ضمن معلوم نيست چگونه فعل s,eclabousser را كه به معناي پاشيدن گل و لاي يا هرچيز آبكي و آلاينده است، "آزردن" معنا كرده‌اند.
درضمن "يا" در متن فرانسوي وجود ندارد و چه بسا در ترجمه‌ي2 اشتباه تايپي باشد.

دو)
_ renvoyaient le soir, blasé et puant l’ivresse! (p.39)
1. مست و لايعقل و بوي گند مستي گرفته به خانه برمي‌گردد...(ص85)
2. مست و لاابالي، با بوي گند مستي گرفته به خانه باز مي‌گردد،...(ص10)
*** آقاي فولادوند از آنجا كه بعضي جاها خواسته‌اند كاري كرده باشند تا متن‌شان با ترجمه‌ي قاضي/عقيلي همسان نباشد، واژه‌ي "لايعقل" را به "لاابالي" تغيير داده‌اند، غافل از اينكه اولاً: اين دو واژه به هيچ وجه يكسان نيستند؛ ثانياً: واژه‌ي "لايعقل" را هم خود قاضي/عقيلي به متن افزوده‌اند و در متن اصلي چيزي بيشتر از ivresse/مستي ندارد.

سه)
_ ne manquait pas de parties ὰ choisir. (p.44)
1. مسلّماً بي‌خواستگار نبود. (ص94)
2. مسلّماً پي خواستگار نبود. (ص17)
*** معنا همانست كه در1 مي‌بينيم. يا چيزي شبيه به اين: "همسر برايش قحط نبود." يعني خواستگاراني داشت، كه در ادامه مي‌گويد دست به سرشان هم مي‌كرد. البتّه ممكن است اشتباه2 تايپي باشد.

چهار)
_ et qui portrait des boucles d’oreilles. (p.48)
1. و گوشواره به گوش داشت. (ص100)
2. و حلقه‌هاي مو گوشهايش را پوشانده بود. (ص22)
*** معنا همانست كه در1 آمده. عبارت boucles d’oreilles يعني "گوشواره".

پنج)
_ Afin d’avoir des attelles … (p.48)
1. براي تهيّه‌ي تخته‌بند ...(ص101)
2. براي بستن استخوان ...(ص22)
*** معنا همان است كه در1 هست. و حتّا بهتر است به جاي "تخته‌بند" همان "آتل" را كه در متن اصلي آمده مي‌گذاشتند؛ يا "چوب" يا... . به هر رو، در ترجمه‌ي فولادوند هدفِ آوردن چوب نوشته شده نه خودش.
شش)
_ Ses cheveux, don’t le deux bandeaux noirs semblaient chacun d’un seul morceau, tant ils étaient lisses, … (p.49)
1. گيسوانش كه دو كلاف سياه آن از بس صاف بودند هر كدام براي خود رشته‌ي جداگانه‌اي به نظر مي‌رسيدند ...(ص102)
2. گيسوان انبوهش بسيار نرم و صاف بودند ..(ص23)
*** نياز به توضيح نيست كه آقاي فولادوند، گويا، بي هيچ دليلي متن را خلاصه كرده‌اند. چه بسا گمان كرده‌اند همين مقدار كافي است.

هفت)
_ au bout de quarante-six jours, on vit le pere Roualt qui s’essayait ὰ marcher seul dans sa masure … (p.50)
1. و وقتي پس از چهل و شش روز بابا روئو را ديدند كه سعي مي‌كرد به تنهايي در كلبه‌ي خود راه برود ...(ص104)
2. و چون بعد از چهل و شش روز بابا "روئو" توانست در مزرعه‌ي خود راه برود ...(ص24)
*** البتّه مضمون هر سه متن كه نزديك به هم است اما:
اول: گويا در ترجمه‌ي1، فعل “vit” را كه سوم شخص “vivre”(:زندگي كردن، سكونت داشتن، سر كردن، گذراندن، و...) است با "”voit كه سوم شخص از "”voir(:ديدن، تماشا كردن، و...)است، اشتباه گرفته‌اند.
دوم. در ترجمه‌ي2، هم فعل essayer (:سعي و تلاش كردن) را حذف كرده، درحاليكه اينجا نقش مهمّي دارد. هم "masure" را كه به معناي "كلبه خرابه" و يا چيزي شبيه به آن است، "مزرعه" معنا كرده‌اند.

هشت)
_ le médecin de compagne (p.49)
1. پزشك دهاتي (ص103)
2. پزشك (ص24)
*** ترجمه‌ي2 كه صفت پزشك را حذف كرده. ترجمه‌ي 2 هم به نظرم بهتر بود "پزشك ده/دهكده/روستا/..." مي‌گذاشت.

نه)
_ Et elle reprenait.
1. و باز با خود مي‌گفت ...(ص107)
2. و باز با عصبانيّت چنين ادامه داد...(ص26)
*** مي بينيم كه در متن2 مترجم از طرف خود، متن را تفسير كرده و واژه‌ي "عصبانيّت" را به آن افزوده است.

ده)
_ Livre de messe (p.52)
1. كتاب دعا (ص107)
2. كتاب مقدّس (ص27)
*** نياز به توضيح نيست كه متن1 درست است. البتّه مي‌توان گفت چه بسا منظور همان كتاب مقدّس بوده ولي به نظرم اگر چنين بوده، خود نويسنده به راحتي مي‌توانسته واژه‌ي Bible را براي اين منظور به كار بگيرد.

يازده)
_ ca a coule brin ὰ brin, miettte ὰ miette; (p.54)
1. خرده خرده و ريزه ريزه سپري شد و همه چيز گذشت. (ص110)
2. و به تدريج حضور دائمي وي از ضميرم محو شد تنها خاطره‌اي از او باقي ماند.
*** اينكه متن2 مبتني بر چيست، من نمي دانم. تنها مي‌توان گفت كه مترجم تفسير، برداشت و احساس شخصي خود را مايه‌ي اين ترجمه قرار داده است.

دوازده)
_ … je tapais de grands coups par terre avec mon baton. (p.54)
1. با چوبدستي خود محكم بر زمين مي‌كوفتم.
2. با چوبدستي خود محكم بر زمين مي‌كوبيدم و آرزو داشتم كه من نيز به همسر خود بپيوندم. (ص29)
*** آشكار است كه متن تيره شده را مترجم از خود افزوده است. باقي را هم كه معلوم است از كجا نوشته‌اند.

سيزده)
_ Les poiriers (p.55)
1. درختان گلابي (ص111)
2. درختان سيب (ص30)
*** متن2 آشكارا غلط است. جالب اينكه چند سطر پايين‌تر دوباره واژه‌ي گلابي/poire به كار رفته كه اين‌بار ديگر درست معنا كرده‌اند. يا بهتر است بگوييم ديگر بيهوده و از سر ذوق و سليقه، متن سرقتي خود را دگرگون نكرده‌اند.

چهارده)
_ Il pouvait changer maintenant les heures de ses repas. (p.55)
1. اكنون مي‌توانست ساعات غذاي خود را تغيير دهد. (ص112)
2. اكنون مي‌توانست ساعات غذاي خود را بدانگونه كه ميل دارد تغيير دهد. (ص30)
*** آشكار است كه متن2 عيناً از روي 1 نوشته شده و بعد براي خالي نماندن عريضه، يك جمله‌ي معترضه هم از طرف خود مترجم به آن افزوده شده تا ايشان (يعني جناي فولادوند) همكاري خودش را با نويسنده (يعني با فلوبر) و هم‌حسّي‌اش را با شخصيّت داستان (يعني با شارل) نشان دهد.

پانزده)
_ les auvents étaint fermés. (p.55)
1. كركره‌ها بسته بود. (ص112)
2. در آلاچيق‌ها بسته بود. (ص30)
*** واژه‌ي auvent به معناي "سايبان" است؛ سايبان خانه هم كركره و پرده اند. يعني هماني كه در 1 آمده. مترجم متن2 گويا دقّت نكرده‌اند كه "آلاچيق" داخل خود خانه نيست. بلكه آلاچيق سايباني است مستقل از خانه. در ضمن اگر به ادامه‌ي متن توجّه مي‌كردند، فهم اين ماجرا دشوار نبوده است.

شانزده)
_ cidre (p.56)
1. شراب سيب (ص112)
2. آب سيب (ص31)
*** آشكارا متن2 اشتباه است يا بهتر است بگوييم نويسنده گويا خواست زهر مطلب را بگيرد؛ كاري كه در طول متن صدها بار انجام شده و تا حدّ ممكن نوشته به نوشته‌اي بي‌خطر و زهرگرفته تبديل شده است. اگر گزاف نباشد بايد بگويم مترجم2 تاحدّ ممكن متن را اسلاميزه-پاستوريزه كرده‌اند و مبتني بر همان مقدّمه‌اي كه بر كتاب نوشته‌اند. البتّه در يادداشتي جداگانه به اين اسلاميزه-پاستوريزه كردنها مي‌پردازم.

هفده)
_ … le débarrassât de sa fille. (p.57)
1. ...او را از شر دخترش ... خلاص كنند. (ص115)
2. ... بدش نمي‌آمد...دختر خود را دست به سر كند. (ص33)
*** مي‌بينيم كه معناي2 اساساً غلط يا برعكس است. پدر دختر مي‌خواهد دخترش را سريع‌تر به يك شوهر بدهد و از شرّش راحت شود (se débarrasser: خلاص شدن، از سر خود باز كردن، و ...). امّا نمي‌دانم چطور مترجم مي‌خواسته از اصطلاح "دست به سر كردن" كه به معناي "سر كار گذاشتن" و "كاري را به هر جهتي به تعويق انداختن" است، چنان معنايي را دريافت كند. به گمانم معناي اين اصطلاح كاملاً مغاير با آن چيزيست كه در متن اصلي داريم.

هجده)
_ On se remit ὰ causer des arrangements ďintérêt; (p.59)
1. صحبت درباره‌ي ترتيبات موضوع مورد علاقه را به بعد موكول كردند. (ص118)
2. شروع به مذاكره در ترتيب امور مورد علاقه‌ي خود كردند.
*** مي‌بينيم متن2 برخلاف دو ترجمه‌ي ديگر است. در اين ترجمه، فعل remit را كه به معناي "چشم پوشيدن و صرف نظر كردن" است به معناي "شروع كردن" گرفته‌اند. يعني كاملاً برعكس.

نوزده)
_ ὰ la quantité de plats. (p.59)
1. درباره‌ي تعداد خوراكي‌ها (ص118)
2. درباره‌ي نوع خوراكي‌ها (ص35)
*** مي‌بينيم كه متن2 واژه‌ي quantité(:مقدار، كميّت) را به نوع(:sorte/espece/genre) برگردانده‌اند. كه آشكارا معناي ديگري مي‌دهد.

بيست)
_ …ὰ une jeune paysanne blonde. (p.62)
1. با يك زن جوان موطلايي دهاتي (ص122)
2. با يك زن (ص37)
*** مترجم2 تا توانسته متن را كوتاه كرده؛ دست‌كم نكرده همان واژه‌ي “بلوند” را كه به فارسي هم وارد شده، بگذارد بماند!

بيست و يك)
_ ils marchaient dans un chemin creux, ils s̓allaient quitter; c̓̓était le moment. Charles se donna jusqu̓au coin de la haie, et enfin, quand on l’eut dépassée: …(p.58)
1. هر دو در جاده‌ي گودي مي‌رفتند و بزودي يكديگر را ترك مي‌گفتند. حالا ديگر وقتش بود! شارل تا سر پيچ جلو خود را گرفت و بالاخره وقتي از پرچين گذشتند زمزمه‌كنان گفت: ...(ص117)
2. هر دو از كنار پرچين مي‌رفتند و بالاخره وقتي از پرچين گذشتند، شارل زمزمه‌كنان گفت: ...(ص34)
*** مي‌بينيم كه متن2 بيش از يك سطر كوتاه شده. كه باز دليل آن گويا اين بوده كه جناب فولادوند ديده چه نيازي هست. همين كافيست!

.........................................................................
پي‌نوشتها
* كتاب "Madame Bovary" نوشته‌ي "Gustave Flaubert" چاپ سال 1965:Editions Recontre؛ از مجموعه هجده جلدي آثار فلوبر؛ با مقدمه و يادداشت‌هاي Maurice Nadeau؛ (با تشكر فراوان از دوست عزيزم مجيد كه اين كتاب را در اختيار من قرار داد.)
** مادام بواري، گوستاو فلوبر، ترجمه‌ي محمد قاضي و رضا عقيلي، انتشارات مجيد، چ دوم: 1381.
*** مادام بواري، گوستاو فلوبر، ترجمه‌ي محمد مهدي فولادوند، انتشارات جامي، چ اول: 1379.

4 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

سلام
فکر می کنم که در مورد شماره ی هجده بیشترحق با فولادوند باشد زیرا فعل
“se mettre”
به معنای "از سرگرفتن ، دوباره شروع کردن" است.پس ترجمه جمله می شود :صحبت درباره ی ترتیبات مورد علاقه را از سرگرفتند"
مجید

دوشنبه اسفند ۲۹, ۰۳:۴۵:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

i'm sorry.the crrect form of the verb is "se remettre".

جمعه فروردین ۰۴, ۱۱:۳۶:۰۰ بعدازظهر  
Blogger Asef Fekrat گفت...

آفرین - بسیار خوشم آمد. موفق باشید.

یکشنبه اردیبهشت ۰۳, ۰۸:۰۹:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

به نظر من نباید درباره ی آقای فولادوند این طوری صحبت کنید ایشان زبان فرانسه را خیلی خوب می شناخنتد 14 سال در فرانسه زندگی کردن و به زبان فرانسه هم شعر می گفتند

شنبه شهریور ۲۳, ۰۱:۴۱:۰۰ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی