سخن

یادداشت‌های ادبی ـ انتقادی محمد میرزاخانی

نام:
مکان: نا کجا, بی کجا, Iran

سه‌شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۴

احمدی نژاد؛ آری یا نه

من در انتخاباتِ 27 خرداد شرکت نکردم. این حقّ مسلّمِ من و امثالِ من بوده و هست. نتیجه ی انتخابات هم آنقدر شوم و بدیُمن بود که اصلاً شرکت کنندگان را هم به پشیمانی وادارد. ولی به هر رو این بار مسأله کاملاً فرق می کند و آن هم گزینه ی عجیب و غیرِ قابلِ پیش بینی انتخابات یعنی همان موجودی است که به نام محمود احمدی نژاد است و به شهرت رسوایِ عالمِ اندیشه و آزادی و انسانیت. مهم ترین نکته هم به نظرِ من این بار این است که رأی دهندگان نه با این اندیشه باید رأی دهند که یکی از هاشمی یا احمدی نژاد را برگزینند. خیر. نکته ی اصلی یک کلام است:
احمدی نژاد؛ آری یا نه.
و اما این که احمدی نژاد کیست و چیست، پرسشی است که برایِ ان به راحتی می توانید از این راه ها پاسخ بیابید:
_ جستجویِ سابقه ی او.
_ شنیدنِ سخنانِ خودش و حواریون اش.
_ نگاه به قیافه و ظاهرِ او؛ چرا که بسیار از نظرِ من فاکتورِ مهمی است.
_ نگاه به رئوسِ شعارهایِ انتخاباتی اش.
_ اندیشیدن به گفتمان و یا زبانِ مسلّط بر او.
_ نگاه به طرفداران و حامیانِ ریز و درشت اش.
_ و ... .

به هر رو گویا احمدی نژاد 25 سالی از مرحله ی انقلاب اسلامی هم دورتر است. احمدی نژاد را نمی دانم تا به امروز کجا نگاهش داشته بودند. و یا اینکه این چند ساله با چه چیز، آیا با تور یا قلّاب شکارش کرده اند یا... . ولی به هر جهت حرف ها و اندیشه هایش نشان از آن دارد که در این 25-26 ساله گویا در محیطی بسته و تنگ محصور بوده و یک باره خواسته و ناخواسته بیرون آمده و اصلاً متوجه نیست که 27 سال از انقلاب گذشته است و هزار و چهارصدسال هم از صدر اسلام. یک باره فلان جایِ دنیا پاره شده و این موجود بیرون آمده، غافل از آن که آن حرف ها و شعارها و اندیشه ها و اعمال، دیگر دوره شان سرآمده و برایِ همیشه به بایگانی تاریخ سپرده شده اند. البته که بیدار کردنِ او هم سودی نخواهد داشت. چرا که کار از این حرف ها گذشته. اُمیدی نیست. خیالِ همه راحت. تنها راه این است که باز هم او را راهیِ همان خوابگاهِ خیالِ باطلِ خویش کنیم و بگذاریم باقی عمر همانگونه در جهلِ مرکّب خویش دست و پا زند و همین که نباشد شکرگُزارش باشیم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی