سخن

یادداشت‌های ادبی ـ انتقادی محمد میرزاخانی

نام:
مکان: نا کجا, بی کجا, Iran

پنجشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۵

نگاهی به ترجمه‌ی کتابِ «درباره‌ی یقین» اثر لودویگ ویتگنشتاین

بعضی از اندیشمندانِ دنیا این شانس را داشته‌اند که آثارشان را در ایران کسانی به فارسی برگردانده‌اند که هم باسواد بوده‌اند و هم فارسی‌دان. اندیشمندانی همچون فوکو و نیچه و ویتگنشتاین تاحدودی از این شانس بهره داشته‌اند.

حالا اگر تو عاشقِ نوشته‌ها و اندیشه‌ورزی‌ها و زبان‌بازی‌های ویتگنشتاین باشی و آثارش را که مترجمان توانایی از قبیل فریدون فاطمی، لیلی گلستان، مالک حسینی به شایستگی هر چه تمام‌تر ترجمه کرده‌اند، خوانده باشی وقتی به کاری مثل درباره‌ی یقین برسی یکباره جا می‌خوری. خیال می‌کنی اشتباهی صورت گرفته. و نمی‌دانی ماجرا چیست. چرا ترجمه‌ی این کار اینقدر متفاوت و ناهمگون با دیگر کارهای ویتگنشتاین است؟

چند روز پیش کتابِ درباره‌ی یقین به دستم رسید. اثری که گویا آخرین نوشته‌ی ویتگنشتاین (یا یکی از آخرین‌ها) است. با ترجمه‌ی موسی دیباج. به همّتِ نشر تندیس. در قطع جیبی و در حدودِ ۱۹۰ صفحه.

از موسی دیباج پیش از این هیچ ترجمه‌ای نخوانده بودم. و احتمالاً همین درباره‌ی یقین آخرین چیزی هم هست که خواندم از بس که ترجمه‌اش آزاردهنده و معیوب و نابسامان است. امّا چرا:
کتاب جامعِ معایب است. فقط به چند مورد کوچک و ساده‌اش اشاره می‌کنم.
در فیپای کتاب آمده:

عنوان اصلی:
Logisch – philosophische Abhanlung = Tractatus logico – philosophicus
این کتاب قبلاً تحت عنوان ̎رساله‌ی منطقی-فلسفی̎ با ترجمه‌ میر شمس‌الدین ادیب سمطانی (؟ کذا) توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.

من که در آغاز سر در نیاوردم بالاخره یعنی چه. این کتاب، کتابِ درباره‌ی یقین است یا کتاب رساله‌ی منطقی-فلسفی. اگر این است پس چرا اسم‌اش این طور است؟ نکند مترجم همین‌طور از سر ذوق و سلیقه‌ی شخصی خواسته کاری کرده باشد؟ نفهمیدم. تازه کلّی ناراحت شدم از این که اگر این همان رساله‌ی منطقی- فلسفی است که پیش از این ترجمه شده، خب این کار شیّادیِ تمام است. یعنی با این کار خوانندگان را فریب داده‌ایم. اوّل بیایند بخرند و بعد بفهمند که این همان کتابی‌ست که قبلاً داشته یا خوانده‌اند ولی با نامی دیگر.

در مقدمه‌ی سی-چهل صفحه‌ای کتاب هم به‌کلّی درباره‌ی همین رساله‌ی منطقی- فلسفی صحبت می‌شود و مشخّص هم نشده که چه کسی این مقدّمه را نوشته است ولی از قراین (مثل ضعفِ تألیف) می‌شود فهمید که کار، کار مترجم است. در مقدّمه گویا قرار بوده سیر اندیشه‌ی ویتگنشتاین از آغاز (از رساله‌ی منطقی-فلسفی) تا پایان (تا درباره‌ی یقین) بررسی شود تا خواننده با رسیدن به پایان مقدمه‌ی کتاب، شناختی کلّی از این اندیشمند و اندیشه‌هایش داشته باشد امّا گویا هدف فراموش شده و تنها به همان رساله‌ی منطقی-فلسفی پرداخته شده است. بگذریم از کیفیّتِ مطلب که هرکس خود می‌تواند بخواند و قضاوت کند.

البتّه سرانجام معلوم می‌شود که این کتاب ارتباطی به رساله‌ی منطقی- فلسفی ندارد و عنوان‌اش هم آنی نیست که در فیپا آمده بلکه چنین است:
Über Gewissheit (درباره‌ی یقین)
حال حکمت آن اطلاعاتِ نادرست فیپا چه بوده، خدا بهتر می‌داند.

ویرایش ترجمه بسیار بسیار بد و نامتناسب با چنین کتابی است. آنهایی که با نوشته‌های ویتگنشتاین آشنا هستند می‌دانند که در این نوشته‌ها، زبان و بازی‌های آن است که نقش محوری بازی می‌کنند و به همین سبب می‌بایست در برگردان و ویرایش برگردان بسیار دقّت شود تا دقیقاً همانی که مرادِ نویسنده بوده انتقال بیابد، تا جائیکه حتّا می‌توان گفت اشتباه بودنِ جای یک ویرگول یا کم و زیاد بودنِ آن می‌تواند به راحتی مفهوم را دگرگون سازد و یا حتّا جمله را بی‌معنا کند. امّا مترجم و ناشر این کتاب به هیچ وجه گویا متوجّه این امر نبوده‌اند به نحوی که در هر صفحه با مواردِ بسیار زیادی از این بی‌دقّتی‌های ویرایشی روبه‌ور می‌شویم و آن وقت ما می‌مانیم و بلاتکلیفی در فهم مقصودِ جمله. مجبور می‌شوی جمله را چند باره بخوانی و در آخر هم تنها به حدس و گمان متوسّل شوی. این در حالیست که فهم جمله‌های ویتگنشتاین در بهترین حالت و با بهترین ترجمه‌ها هم کار ظریفی است چه برسد به چنین ترجمه‌ای با چنان ویراستاری‌یی.

یکی از مواردی که تقریباً در همه‌ی کتاب مورد غفلت قرار گرفته، گذاشتنِ «ی» و کسره‌ی اضافه است. تا جائیکه خیلی جاها واقعاً فهم جمله نامیسّر می‌شود.

از مواردِ دیگر که تنها از یک نویسنده یا مترجم بسیار مبتدی و تازه کار، از آنهایی که تازه با انشا نوشتن کارشان را آغاز کرده‌اند، می‌توان توقع داشت، به کار بردن «می‌باشد» است به جای «است». کاربردی که این احساس را به نویسنده‌ی تازه‌کار می‌دهد که نوشته‌اش بسیار فخیم و ادبی شده است!

موردِ بسیار مبتدیانه‌ی دیگر که حتّا مترجمان ناشی هم تاحدودی آن را رعایت می‌کنند، آوردن «این» و «آن» های فراوان است در آغاز و میانه‌ی هر جمله‌ای. کسانی که یک بند انگشت زبان بدانند، متوجّه می‌شوند که نیازی نیست در ترجمه هر جا به ضمایر یا صفت‌هایی از قبیل «این» و «آن» (this/that) بربخوردند آن را ترجمه کنند. در صورت رعایت نکردن این نکته‌ی به ظاهر کوچک، جملاتی شبیه به این پدید می‌آید:
ـ «اما این گزاره از کدامین است؟ (آن یادآور آنچه که فرگه درباره‌ی قانون هویت گفته می‌باشد) ... آن بیشتر مشخصه یک قانون را دارد.» (ص ۱۴۶)

ایراد دیگر که بسیار آسیب رسانده به کتاب، نایکسانی زبان آن است. مترجم بدون توجّه به اینکه این اثر چه مفهوم و درونمایه‌ای دارد و بدون توجّه به این نکته که باید زبان ترجمه یکدست باشد، زبان ترجمه‌اش هرجا به رنگی در می‌آید. یک‌جا عامیانه‌ی عامیانه می‌شود و یک‌جا ادبی، یک‌جا زبانی کودکانه می‌شود و جایی دیگر زبانی کهن و شبیه به متن‌های چند سده پیش، یک جا ساده می‌شود و جایی دیگر دشوار و دیریاب. و در هیچ کدام از این موارد هم گمان نمی‌کنم اصل متن در این کار نقشی داشته باشد.
چند نمونه تنها از چند صفحه:
ـ «و مر آن را چه کاری باید؟» (ص۱۱۷)
ـ «کس نخواهد اندیشید.» (ص۱۴۱)
ـ «چرا هیچ شکی وجود ندارد که مرا نام ل.و. می‌باشد؟» (ص۱۴۱)
ـ «...که زان پس زیر بنای تغییرات می‌باشد.» (ص۱۴۲)
ـ «آیا می‌دانی یا صرفاً باور داری که ترا نام ل.و. است؟» (۱۴۵)
ـ «ازیرا چه پاسخی است مر کسی را که می‌گوید ...» (ص۱۴۵)
ـ «چنانچه این فرمان ̎کتابی برایم بیاور̎ را بنیوشی، ... .» (ص۱۵۰)
ـ «حق همی با مور است که می‌گوید ...» (ص۱۵۱)
ـ «و به درستی هیچ کس از شک نتواند گریختن.» (ص۱۵۲)
ـ «و او را پاسخ دهم و اینک از من بپرسد ...» (ص۱۵۴)
ـ «[کنون تفلسف می‌کنم چون پیر زالی]» (ص۱۵۵)
ـ «برای مثال اینکه نام آن رنگ را نه هر کسی داند پرمهم باشد.» (ص۱۵۶)
ـ «آیا باشد ترا که در این امر خطا کنی؟» (ص۱۶۶)
و الی ماشاالله از این گونه جمله‌ها.

موردِ دیگر، جملاتی است که به‌نوعی معیوب یا غلط اَند.
چند نمونه:
ـ «آن گزارشی بود به جانب تو». (ص۱۴۱)
ـ «اما این گزاره از کدامین است؟» (ص۱۴۶)
ـ «آن درست شبیه تمسک به چیزی به نحو بیواسطه است.» (ص۱۴۹)
ـ «باور دارم صرفاً ترا به خطور می‌آید که بگویی آن را می‌دانی؟» (ص۱۴۵)
ـ «و اکنون آنها برایم چونان بی‌معنی ظاهر نمی‌شود.» (ص۱۴۱)
و ... .

مورد بعدی کاربرد بی‌دلیل واژه‌های عربی یا واژه‌های دشوار است در جایی که معادل‌ها فارسی یا ساده‌ی مناسبی برایشان وجود دارد. آن هم واژه‌هایی که گاه فهم‌شان کار هرکس نیست. مثلاً:
ـ «نیازی نمی‌بینم که خود را به تعب اندازیم.» (ص۱۵۳)
ـ «اما چنین اصلی منجِز چیست؟ آیا آن بیش از قانون طبیعی ̎صدقها مبینة̎ است؟ (ص۸۴)
ـ «این حقیقت در مبانی بازی زبانی ما منغمر گردیده است.» (ص۱۵۹)
ـ «...نظیر احصاء، توزین، قپان کردن،» (ص۱۶۱)
ـ «هنگامی که کلمه در زبان ما مندمج می‌شود یاد می‌گیریم.» (ص۶۱)
ـ «برای آن قضایای تجربی که متصلب نبوده بلکه سیال‌اند.» (ص۶۹)
و ... .

به همین موارد بسنده می‌کنم. نمیدانم که ایشان در خود ترجمه موفق بوده‌اند یا نه. کاش یکی پیدا شود و این ترجمه را با اصل‌اش مطابقت دهد. به گمانم به نکات جالبی بر می‌خورد. تنها این را بگویم که نمی‌دانم چرا بعضی از نویسنده‌ها و مترجمان با آن همه نام و آوازه، هیچ بویی از پیراستگی متن و پیراسته نوشتن نبرده‌اند. اساساً بعضی از ناشران هم از این مسائل سر در نمی‌آورند تا دست‌کم کارها را این طور روانه‌ی بازار نکنند.

جالب است بگویم که پشت جلد کتاب درباره‌ی آقای دیباج، مترجم درباره‌ی یقین، چنین آمده است:

موسی دیباج متولد ۱۳۳۵ در اصفهان فارغ التحصیل دوره دکترای فلسفه در دانشگاه کاتولیک آمریکا متخصص در هرمنوتیک و فلسفه و معماری واسازی و سردبیر ژورنال بین‌المللی THE LETTER OF PHILOSOPHY و سردبیر نامه فلسفه، فصلنامه‌ی فلسفی ایران

من نمی‌توانم بپذیرم که کسی با این فضل و کمالات، چنین ترجمه‌ای از چنان کتابی به دست دهد. گمان می‌کنم این کتاب را نه آقای دیباج بلکه یک دانشجوی جوان انجام داده باشد و نقش آقای دیباج در این میانه تنها نگاهی به ترجمه‌ی این دانشجو باشد و دست کشیدن جزئی به سر و رویش.

8 نظر:

Anonymous ناشناس گفت...

قرار بود شما زیاد بنویسین. پس چی شد؟

سه‌شنبه مرداد ۰۳, ۰۹:۲۴:۰۰ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

نه. شک نداشته باشید که کار کار خودشان است. شما هیچ به این مدرکهایی که در خارج به افراد می دهند اعتماد نکنید و از آن مهمتر از خود بپرسید که این اشخاص چگونه توانسته اند بورس بگیرند و بروند خارج. نه. تعجب نکنید فقط کافی است مقالات ایشان را بخوانید یا همان نامه فلسفه را ورقی بزنید تا به فضل و کمال ایشان پی ببرید

شنبه مرداد ۱۴, ۰۱:۱۴:۰۰ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

کار خودش است! من یادداشت کوتاهی در این باره نوشتم.

دوشنبه مرداد ۱۶, ۰۹:۰۴:۰۰ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

Über Gewissheit
را که قبلا مالک حسینی ترجمه کرده بود !ترجمه اش هم بد نبود . چه نیازی به ترجمه ی دوباره اش بوده اصولا ؟آنهم با این وضعی که شما می گویید ؟

چهارشنبه مرداد ۱۸, ۰۷:۱۴:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

من اینجا را لینکیدم

شنبه مرداد ۲۱, ۰۲:۴۶:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

Where did you find it? Interesting read Answering services connecticut Negative side effects xenical Status dresses Nashville tennessee golf course Pennsylvania turnpike webcam yakima roof racks calgary Email marketing agency home business opportunity Land rover dealer Mental health and divorce Prozac ad list motywacyjnego account best card high risk credit merchant furniture outlets in nc 6600 mp3 nokia player real Nude pictures of milfs web cam chat girls Free+adult+audio+clips Nexium eye side effects california super lotto plus.com http://www.creditcarddebt7.info withus universal necklace headsets

جمعه اسفند ۰۴, ۰۷:۴۶:۰۰ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

Excellent, love it! Incorporating professional association in florida Free online poker all Wrightsville beach nc boating Federal direct student loan consolidation38552676 Toyota supra performance part toyota 4wd models

پنجشنبه اسفند ۱۰, ۱۲:۱۰:۰۰ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس گفت...

This is very interesting site... pregnant teen sex porn Bio filters for water gardens do it yourself chlorgon water filter water filters to install at the well No record online pharmacies that see xanax nexium prescribing package Wistler radar detector frigidaire water purifier filter replacement Side effects botox Merchantaccountcom internet merchant account index florida minimum car insurance Bextra 10mg lowest Colma web design Photo of goths in swimsuits Roseville facial plastic surgery Clarke county football va secure data memory cards Spongeware water filter effexor information

سه‌شنبه اسفند ۱۵, ۰۲:۰۹:۰۰ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی